خانواده نقش مهمیدر ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی را دارند. والدینی که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تامین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی را برای آنها در آینده فراهم میکنند.
روان پزشکان فردی را از نظر روانی سالم میدانند که تعادلی میان رفتارها و کنترل او در مواجهه با مشکلات اجتماعی وجود داشته باشد. از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک دستگاه در نظر گرفته میشود که براساس کیفیات تأثیر و تأثر متقابل عمل میکند. با این نگاه ملاحظه میشود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی ـ اجتماعی او اثر گذاشته و یا برعکس از آن اثر میپذیرد؛ اغلب افراد دچار مشکلات مختلف شخصیتی و روانی که فاقد بهداشت و سلامت روانی هستند از خانوادههای ناسالم برخاسته اند. از اینرو در تامین بهداشت روانی افراد خانواده جایگاهی مهمیدارد و ضروری است راهکارهای مناسب در تامین بهداشت روانی خانواده شناسایی و به مرحله اجرا گذارده شود.
پرسش این است که الگوها و رفتار والدین در یک خانواده سالم چگونه باید باشد؟ شاید لازم باشد برای پاسخ به این موضوع به انواع نظام خانوادگی پرداخته شود:
نظام خانوادگی را از جهتی دیگر میتوان به نظام «باز و بسته» تقسیم کرد.
الف- سطح ارزش اعضای خانواده بالاست و هر یک از اعضا ارزش دیگری را درک میکند و به او احترام میگذارد.
ب- ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر صادقانه، روشن و مستقیم است. از بیان مطالب ترسی ندارند و مقاصد خود را به وضوح بیان میکنند.
ج- قواعدی که حاکم بر خانواده است انسانی، قابل انعطاف و تغییرناپذیر است. هر یک از اعضای خانواده میتواند آزادانه نیازها و خواست خود را بیان کند و پذیرای انتقاد سایرین باشد.
نظام بازخانوادگی محلی مناسب برای رشد اعضا و تبادل نظر و بالندگی است. در این خانواده هر فردی به تناسب توان و استعداد خود رشد مییابد و پیشرفت میکند.
الف- ارزش اعضای خانواده پایین است. هرکدام از اعضا، دیگری را تحقیر میکند و به او احترام نمیگذارد.
ب- ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر غیرصادقانه و مبهم است. معمولا اعضای خانواده یکدیگر را سرزنش کرده و مطالب را به صورتی پوشیده و به اصطلاح مبهم بیان میکنند.
ج- قواعد حاکم بر خانواده غیرانسانی، خشک و تغییرناپذیراست. هرکس در این خانواده به فکر خویش است و توجهی به نیازها و خواستههای سایر اعضا ندارد.
در نظام بسته، آشفتگی مشهود است. گرچه خانوادهها مشکلات خود را در قالب مشکل یکی از اعضا و غالبا کودکان و نوجوانان بیان میدارند، ولی باید مشکل را در ساخت خانواده و نظام آن و در شبکه ارتباطات خانوادگی جست وجو کرد.
در خانوادههایی که مشکل دارند و خانواده درست سازمان نیافته، هر یک از اعضا نقش خود را درست ایفا نمیکند، دارای شبکه ارتباطی مناسبی نیست و پیامها به صورت صادقانه و روشن ردوبدل نمیشود.
لازم به ذکر است که شبکه ارتباطات فقط شامل پیام کلامینمیشود، بلکه کلمات، وضع بدن، اشارات و علایم و حتی نحوه لباس پوشیدن و آراستگی ظاهر را نیز دربرمیگیرد.
در نظامهای سالم خانوادگی، نقشها هم سالم هستند و فرزندان از رفتار پدر و مادر الگو میگیرند. پدر و مادر نقش آموزگاران را بازی میکنند، برای فرزندان خود وقت میگذارند، به آنها توجه میکنند و آنها را جهت میدهند.
در نظامهای سالم خانوادگی نقشها انعطاف پذیرند و دست به دست میشوند. حرکت آرام و آهسته است، تبادل افکار با یکدیگر دارند، روابط آنها با هم ملایم است. مادر ممکن است در یک زمان براساس اقتضا در نقش بلاگردان ظاهر شده و سپس، این وظیفه به پدر و چندی بعد به فرزندان واگذار میشود.
خانواده سالم و موفق، مجموعهای است که در آن، همه اعضا موفق هستند و همه مناسبات میان افراد آن روال طبیعی و موفقی دارد. اعضای این خانواده میتوانند از قدرتهای انسانی خود استفاده کنند. آنها از این قدرتها برای مشارکت و تعاون و ارضای نیازهای فردی و جمعی خود استفاده میکنند. خانواده سالم، خاک سالمیاست که در آن افراد رشد سالم دارند و انسانها بالغ میشوند. البته رسیدن به این مهم مشمول نکات زیر است:
الف- خانواده، واحدی برای رشد و بقاست.
ب- خانواده مکانی است که نیازهای احساسی و عاطفی همه اعضای خود را تأمین میکند، ازجمله این متغیرها میتوان به تعادل میان استقلال و وابستگی اشاره کرد.
ج- خانواده سالم رشد و اعتلای همه اعضای خود، ازجمله پدر و مادر را در نظر میگیرد.
د- خانواده مکانی است که در آن عزت نفس ایجاد میشود.
ه- خانواده، واحد مهمیدر اجتماع است و برای جامعهای که قصد دوام دارد، حایز اهمیت است.
و- خانواده، خاکی حاصلخیز برای پرورش انسانهای بالغ است.
انسان بالغ کسی است که تفاوت میان خود و دیگران را درک میکند و از هویت برخوردار است. شخصی با این خصوصیات میتواند بی آن که به خانواده خود متصل باشد با آنها روابط معنی دار ایجاد کند.
مقررات در خانوادههای موفق روشن است. زن و شوهر از تفاوتهای رفتاری، ارتباطی و نگرش خانوادههای خود آگاهند و آنها را بدون تعصب و بی آن که به درست بودن یا نبودن آن کاری داشته باشند، میپذیرند و متفاوت بودن آنها را تصدیق میکنند. زن و شوهر هرکدام در جهت یافتن راه حلهای مسالمت آمیز قدم برمیدارند. البته این هرگز به معنای آن نیست که تضاد و اختلافی میان آنها بروز نمیکند.
ظرفیت قبول تفاوت و مواجهه منطقی با تضادها و اختلافها نشانه صمیمت و خانواده سالم است، اختلاف سالم چنانچه مورد استفاده درست قرار گیرد، مفید و سازنده است. در یک ازدواج موفق، زن و شوهر متعهدند که بر سر تفاوتهای خود به توافق برسند. در تضاد و اختلاف باقی نمیمانند و به این هم تن نمیدهند که با هم بحث و مخالفت نکنند. به جای آن برای مصالحه و صمیمت تلاش میکنند. با هم گفت وگو کردن بخشی از تماس و مصالحه است . زوجهای موفق هم با هم درگیر میشوند؛ اما با اختلافات خود برخورد منصفانه میکنند.
چگونه میتوان در برابر اختلافات برخورد منصفانه داشت؟
٢- توجه به زمان اکنون و اجتناب از مراجعه به سوابق امر
٣- اجتناب از پرگویی و نپرداختن به جزییات
٥- صداقت داشتن و توجیه واقعیتها به جای کمال طلبی
٨- پرداختن به یک موضوع به خصوص در هر زمان
٩- توجه به راه حل به جای تلاش برای اثبات نظریه خود.
در خانواده موفق مقررات پنهان، مطرح و بررسی میشود. آنچه مطرح ناشدنی باقی میماند بسیار جزیی است. در این شرایط فرزندان خانواده تحت تأثیر باورهای ناگفته پدر و مادر آسیب نمیبینند.
در یک رابطه زناشویی سالم، اتصال و وابستگی به دلیل میل است و نه صرفا از روی نیاز، در این شرایط هر کدام در جهت و جانب کامل شدن کم وبیش در حرکتند. زن و شوهری که از کامل بودن یکدیگر حمایت و حراست میکنند به هم میپیوندند و رشد میکنند.
هر کدام با کم کردن کنترل، انتقاد، سرزنش و داوری به رشد دیگری کمک میکند. در خانوادههای زنده و بالنده، به طورمداوم شاهد الگوهای متفاوتی هستیم. ارتباطها مستقیم، واضح، صریح و صمیمانه است. قاعدهها قابل انعطاف، انسانی، مقتضی و دستخوش تغییر بوده و پیوند با اجتماع نیز بارز و امیدبخش است.
مشکلات و ناهنجاری های دانش آموزان دبستانی و علل آن