شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان
در این مقاله سعی شده است به یکی از مهم ترین موضوعات علم آموزش یعنی شیوه آموزش مفاهیم دینی به کودکان پرداخته شود گرچه این اثر به مثابه بحر در کوزه کردن است که به قبل مولانا :
گر بریزی بحر را در کوزهای چند گنجد ؟ قسمت یک روزهای !
شناخت ویژگیهای کودکان:
برای آموزش دین به کودکان اولین چیزی که باید مد نظر داشت و نسبت به آن آگاهی پیدا کرد شناخت روحیات و ویژگیهای کودکان و همچنین شناخت مراحل رشد آنهاست . باید توجه داشت که وجود گرایش دینی در کودکان غیر قابل انکار است . 1- آنها سرشت خداجوی دارند و مفاهیم اساسی دین اسلام نیز اموری هستند که با سرشت کودک سازگاری بوده و اکتسابی نیستند و وظیفه تعلیم و تربیت شکوفا کردن این گرایشات فطری است.
2- پس تمایلات فطری کودک کمک کننده است و باید به تفاوتهای فردی کودکان نیز توجه داشت که برخی در یادگیری مطالب سریع تر بوده و برخی کندتر و سطح تفکر کودکان نیز مختلف است ، برخی در پاسخ به سئوالی به تفکر شهودی برمیگردند و برخی در سطح عملیات عینی قرار دارند.
دو دوره کلی آموزش:
در آموزش کودکان دو دوره کلی وجود دارد : سنین 5 تا 9 سال و 9 تا 13 سال .
3- در دوره خردسالی ( 5- 9 سال ) باید خام بودن تفکر وی را در ارتباط با مفاهیم دینی تصفیه نمود به این صورت که در برخورد با برداشتهای خام و پاسخگویی به سئوالات کودکان درباره خدا و سایر موجودات مجرد و مفاهیم فوق طبیعی به گونهای عمل شود که جلوههای خام و مادی تصور خردسالان نفی گردد اما چون آنها ظرفیت درک مفاهیم انتزاعی را ندارند نباید به ویژگیها و صفات این مفاهیم پرداخت . مثلا در برخورد با کودکی که خدا را مثل انسان تصور میکند باید گفت که خدا مثل ما نیست ، دست و پا ندارد ، مثل ما زندگی نمیکند ... . و در سنین بالاتر میتوان دیده نشدن خداوند را به برخی تجربههای آنها از حقایق موجود ولی نادیدنی مثل فکر ، جریان برق و ... تشبیه کرده ضمنا باید توجه داشت که دین کودک باید کودکانه باشد و اینکه هدف عمده در این مرحله جذب برای آموزش است نه صرف آموزش.
4- کودک در دوره دوم ( 9- 13 سالگی ) در مرحله عملیات عینی قرار دارد . از این رو نمیتوان مفاهیم انتزاعی شود و آنها را به احساسات و تجربیات خود ارجاع داد . اما خامیهای تفکر کودکان راباید زدود و از طریق جنبههای اثباتی به حقیقت نزدیک کرد؛ مثلا وقتی خدا را از داشتن والدین منزه میکنیم میتوانیم به آنها تذکر دهیم که وجود همه چیز از خداست اما وجود خدا از آن خود اوست همان گونه که رطوبت همه چیز از آب است اما رطوبت آب از آن خودش میباشد.
عوامل موثر بر تربیت دینی:
5- محبت : از عوامل موثر بر تربیت ، محبت است که نیاز اساسی کودکان و غذای روح آنها میباشد . کودک به محبت کننده علاقه مند شده خود را شبیه وی ساخته و از او حرف شنوی دارد . حضرت امام (ره) به کودکان بسیار محبت مینمودند : « بچهها به خدا نزدیک ترند و پاکیزه تریند » و میفرمودند : « بچه جدید العهد و ملکوتی است و به مبدأ نزدیک تر.»
6- معلم: معلم از جمله کسانی است که کودک تأثیر پذیری بسیار از او دارد و دو عامل اصلی جذب او برای کودک مقبولیت و محبوبیت است که از این دو عنصر میتوان استفاده مطلوب نمود.
تشویق و تنبیه : عوامل دیگری چون تشویق و تنبیه نیز مؤثرند که هر یک باید اصولی و با طی نمودن مراحل مخصوص آن مورد استفاده قرار گیرد .
مراقبتهای پدر و مادر : مراقبات مادر هنگام بارداری و شیر دهی از عوامل بسیار تأثیر گذار بر سرنوشت کودک است . گناه بر بچه اثر میگذارد ؛ غذای حرام یا غیبت کردن مادر و ... میتواند از عوامل زمینه ساز شقاوت کودک در آینده باشد تقوای مادر در دوران شیردهی ، با وضو شیر دادن ، زمینه ساز سعادت فرزند میباشند.
مارد و پدر نقش مهمیدر تربیت دینی فرزند دارند که به علت گسترده بودن این بحث شما خوانندگان عزیز را به دو کتاب دکتر علی قائمیکه بسیار مفید فایده است ، ارجاع میدهیم .
آغاز تربیت دینی
اصولاً از نظر اسلام تربیت از گهواره آغاز میشود و در خانواده شکل میگیرد . مقدمات و پایه گذاری آن از مرحله تشکیل جنین و حتی قبل از آن است . ولی آنچه که صورت رسمیدارد از لحظه تولد است و با ذکر اذان و اقامه در دو گوش کودک شروع میشود.
بعدها و به تدریج در مراحل مختلف زندگی ، ما وظیفهای در قبال کودک داریم که به عنوان مربی باید به ادای آن بپردازیم . شک نیست که تا حدود هفت سالگی اعمال قدرت و فشار مطرح نیست . حتی رفتار مذهبی کودک صورت بازی و سرگرمیدارد. سعی و تلاش ما باید بر این باشد که تکالیف مذهبی بر کودک سنگین نیاید واو را خسته نکند.
در طول مدت تربیت در هفت سال اول ، کوشش بر این است که مصداقها و مدلهایی عرضه و ارائه شوند که برای کودک درس آموز باشند و شیوه تربیت به گونهای باشد که نیازی به اصلاح و تجدید نظر در آن ضرورت پیدا نکند که بسیاری از لغزشهای مذهبی افراد در این رابطه است.
اصول تربیت دینی
هر مطلب علمیدارای اصولی است که بدون آن ورود در آن علم بی اثر یا کم اثر است، علم تربیت نیز اصولی دارد که موارد زیر از آن جمله اند :
1ـ اصل سهولت : طبق این اصل از سخت گیری و خشونت نسبت به کودک باید پرهیز نمود چرا که آسان گیری کودک را علاقه مند و سخت گیری او را به اصل دین بدبین میکند.
2ـ اصل تدریج : همان طور که خداوند نیز آیات و احکام را تدریجا نازل فرموده در آموزش به کودکان نیز اصل تدریج باید رعایت شود تا کودک متناسب با رشد و شکوفایی استعدادش مطالب را درک کند .
3ـ اصل مداومت و استمرار: آموزش در اسلام امری مستمر و مداوم است . اهمیت آموزش به کودک از سویی و طولانی بودن دوره ساختار ذهنی و روانی کودکی از سوی دیگر استمرار و مداومت در آموزش را میطلبد و باید به موازات رشد عقلی و تحول روانی کودک مفاهیم اعتقادی را به وی انتقال داد و از شتاب و فشار پرهیز نمود .
4ـ اصل آگاهی بخشی : هدف تعلیم باید رشد فکری و یادگیری دانش آموز باشد که براساس تفکر و فعالیت فکری ، سودمندتر از تکرار و مرور آن است .
5ـ اصل تفاوتهای فردی : در آموزش کودکان نمیتوان به طور یکسان عمل کرد و باید متناسب با ویژگیهای شناختی عاطفی ، انگیزش و سوابق خانوادگی از روشهای گوناگون و موثر استفاده کرد ، برخی با شعر، بعضی با داستان و برخی با پرسش و پاسخ بهتر درک میکنند ، برخی زودتر و بعضی دیرتر . پس باید تفاوتهای فردی را در نظر داشت.
اهداف و مقاصد:
مقصد کلی ، مذهبی بار آوردن کودک است ؛ به گونهای که به تعالیم مذهب مؤمن و معتقد و برنامههای آن را عامل باشد. هدف این است که کودک ما اسلام را به عنوان مکتبی سازنده و حیات بخش بپذیرد و تعالیم آن را به صورت افکاری اصیل و هیجان انگیز در خود پذیرا شود. زندگی حال و آینده خود را براساس فلسفهای که مذهب معین میکند رنگ و صورت دهد و در ایجاد و محیط مورد تأیید مذهب، که محیطی پاک و به دور از هر گونه بد آموزی است کوشش و تلاش کند.
هدف این است که او در برابر آفریدگار خاضع ، و به فرمانش تسلیم ، و در همه حال چشم به الطاف و عنایات او داشته باشد ؛ در زندگی حال و آینده ، خود را مسئول بداند و در کشاکش زندگی همچون پر کاهی نباشد که با وزش بادها به هرسوی بجنبد و خالی و سبک و بی محتوا باشد.
محتوا و مضمون:
محتوا و مضمون چنین تربیتی پردامنه ، و در برگیرندهی همه جوانب و ابعاد حیات انسان چه در جنبه روابط و چه در جنبه واقعیات است و لااقل در دو مورد زیر قابل ذکر و دسته بندی است: 1 – در اصول اعتقادی 2 – در فروع مذهب و تعالیم آن.
1- اصول اعتقادی :
بخشی از مباحث دینی ما در زمینه اصول اعتقادی است. آن را اصول مینامیم از آن بابت که بنای همه افعال و کردار و گفتار مذهبی ماست و قبل از هفت سالگی میتوان از طریق داستانها و شرح حالها اشاراتی بدان داشت. از حدود هشت و یا نه سالگی میتوان تا حدودی به گونهای مستدل آن را به فرد آموخت . آموزش اصول اعتقادی از نوع آموزشهای اساسی و برای حیات افراد سرنوشت ساز است. مباحثی که در این زمینه باید آموخته شوند بسیار و اهم آنها عبارت اند از:
خدا و توحید : در این قسمت هم سخن از معرفی خدا و عظمت و جلال و جمال اوست و هم صحبت از رابطه خدا با انسان از یک سو و رابطه انسان با خدا از سوی دیگر. در جنبه اول مسئله هستی بخشی ، آفرینش و گردانندگی جهان و پدیدهها ، رازق بودن و حاکمیت او درعین علم و قدرت و اراده مطرح است و در جنبه دوم خضوع و خشوع ، مددخواهی ، نیایش ، شناخت وظیفه در راه او ، تنظیم برنامه حیات براساس فرمان او و دوستی و دشمنی براساس خواست و نظر اوست.
بنای توحید باید به صورت رکنی باشد که نه تنها جنبه عقیدتی ، بلکه تمام شئون زندگی آدمیرا در برگیرد و البته در این راه خدای را باید به گونهای معرفی کرد که برای طفل جالب باشد . هنوز مدت و زمان لازم دارد تا او دریابد که چرا باید برخی عقوبت شوند و عدهای پاداش گیرند.
درآموزشهای مربوط به خدا برای کودک مسئله اسرار نمیتواند مطرح باشد. کودک نمیتواند از اسرار سر درآورد. لفاظیها و آنچه که تعلیمات بیهوده اش میخوانیم ضربهای بر احساس مذهبی اوست. لازم نیست آنچه را که طفل نمیفهمد برایش تکرار کنیم . او میتواند بهشت را از راه لذائذ کامیبشناسد و به آن دلبسته شود و سختی آتش دوزخ را از راه حواس خود درک کند.
معرفی اولیای خدا: مدح و معرفی اولیای دین و پیامبران که واسطه ابلاغ پیام خدا به مردمند جزء اصول اساسی اعتقاد است. لازم است در طول دوران خردسالی به معرفی پیامبران و نقش آنها آن هم به زبان ساده بپردازیم و داستان زندگی پیامبر اسلام و اهمیت و ارزش قرآن را برای کودک شرح دهیم، به گونهای که به آن دلبستگی پیدا کند.
به همین گونه از چهارده معصوم و نقش و ارزش آنها، و خلاصهای از زندگی و راه و رسم حیاتشان ، به ویژه در جشنها و وفات آنها سخن گوییم . در محافل خاصی که بدین منظور ترتیب مییابد آموزش این گونه مسائل آن هم از طریق القاء و سخنرانیها میتواند مؤثرباشد.
در رابطه با ایجاد عُلقه ( دلبستگی ) به اولیای دین میتوان از صفات عالیه آنها سخن گفت ، و به مدح آن صفات پرداخت که خود دارای آثار عاطفی است و جنبه تهییج کننده در کودک دارد . از فرشتگان خدا باید برای او حرف زد ؛ همچنین از پیامبران و عظمت آنها: زیرا گاهی این تصور برای کودک پدید میآید که دیگر پیامبران را میتوان قبول نداشت.
مسئله مرگ و معاد:مسئله مرگ برای کودکان تا حدود سه – چهار سالگی چندان مفهوم نیست مگر آنگاه که صحنهای را در این رابطه ببینند و یا نسبتاً از هوش بالاتری برخوردارباشند. بدیهی است که در چنین صورتی مسئله معاد هم جز در حد درک بیداری پس از خواب برای طفل مفهوم نخواهد بود.
از حدود پنج سالگی به داستانهای شما در رابطه با مسئله مرگ وحیاتِ پس از آن ، و مسئله بهشت و جهنم خوب گوش فرا خواهد داد و این امر پس از هفت سالگی برای او بیشتر مفهوم خواهد بود و در ده سالگی کاملاً از آن سر در میآورد و حدود دوازده سالگی خود میتواند به استدلال در اثبات آن بپردازد.
بخش مهمیاز تربیت دینی ما باید متوجه مبدأ و معاد باشد و جنبههای مربوط به مرگ و حیات ما را در برگیرد. در کمتر از هشت سالگی بهتر است از مسائل دوزخ و جهنم و عذاب و کیفیت آن کمتر بحث به میان آید زیرا برای کودکان هراس انگیز است . همچنین مسئله مرگ را در حدود هشت سالگی به صورت کوچ از یک جهان به جهان دیگرمیتوان مطرح کرد و اطلاعات مربوط به آن را دراین رابطه باید تشریح نمود.
تعالیم اسلامیدر مورد تربیت کودک ابعادی وسیع دارد و علاوه بر این که برای دوران پیش از تولد دستورات مؤکّدی دارد، برای دوران بعد از تولّد (شیرخوارگی، نوپایی، نوباوگی و...) نیز توصیههایی مینماید .یکی از غرایزی که خداوندِ حکیم در باطن کودک قرار داده، تمایل به بازی است. کودک، بالفطره میل به بازی دارد، گاهی میدود و جست و خیز میکند، گاهی با اسباب بازیهای خود سرگرم میشود و از جابه جا کردن آنها لذت میبرد . بازی برای کودک درسی است از زندگی، البته متناسب با استعداد او. طفل از بازی تعلیم میگیرد و با بازی تربیت میشود و رشد میکند. شاید بعضی از پدران و مادران، بازی را برای طفل امری بیهوده و بی ارزش بپندارند ولی حقیقت امر غیر از این است. بازی برای طفل کار است و شغل اساسی او در سنین طفولیت .
عوامل کودکانهی طفل – که سرشار از مایهی کار و نیروهای متراکم و لب ریز از نشاط و شادابی است –اقتضا میکند که به بازی و به اصطلاح شیطنت بپردازد و باید او را برای این گونه جنبشها آزاد گذاشت تا از این طریق علاوه بر خارج ساختن نیروهای متراکم، به تجدید نشاط پرداخته و ضمناً بتواند با محیط پیرامون خود به مناقشه و درگیری سرگرم شود و از این رهگذر نیروی قهر و غلبه به محیط، خود را به تمرین و ورزش وادارد.
اسلام، دوران هفت سالگی اطفال را زمینه ساز دورانهای دیگر میداند و چنان شخصیتی برای کودک قائل میشود که حتی این دوره را دورهی «سیادت کودک» مینامد. اسلام برای کودک در این مرحله از زندگی، «آزادی و آمریت» را توصیه میکند و والدین را موظف میکند تا از برآوردن درخواستهای مشروع کودکان سرباز نزده و به این فرمان روایی کودک احترام بگذارند .
اسلام، دوران هفت سالگی اطفال را زمینه ساز دورانهای دیگر میداند و چنان شخصیتی برای کودک قائل میشود که حتی این دوره را دورهی «سیادت کودک» مینامد.
امام صادق(ع)، ششمین اختر تابناک امامت، هفت سال اول زندگی کودک را دوره ی، بازی کودکان میداند و به والدین و مربیان به لزوم آزادی کودک در سالهای اولیه اش توصیه میکند که باید او را در جنبشهای کودکانه اش آزاد گذاشت: «فرزند خود را آزاد بگذار تا هفت سال به بازی بپردازد» (کافی جلد ششم، ص 46، به نقل از الحدیث 1369).
در این حدیث اشاره به این است که طفل در دورهی هفت سال اول نه تنها به هیچ تکلیفی و حتی هیچ تمرینی – در انجام تکالیف – موظف نیست بلکه باید میدان را برای آزادی او در رهایی از نیروهای متراکم، بازگذاشت تا ضمن تمرین در آزادی، با محیط خود به مناقشه بپردازد و در ضمن درک کند که در اجرای خواستههای مشروع کودکانهی خود میتواند از یک نوع آمریت و درخواست و انتظار طاعت از دیگران، بهره مند باشد . بازی بزرگسالان با کودکان در برنامههای تربیتی، امری بسیار مهم تلقی شده است. پیشوایان گرامیاسلام به این عامل بزرگ تربیتی، توجه کامل نموده اند و بازی با کودکان را از مستحبات دینی قلمداد کرده اند . بازی پدر و مادر با فرزند مانند لباس نو و کفش قشنگ و اسباب بازی، مایهی مسرت و شادمانی کودک است. در اسلام مسرور کردن کودک از عبادات میباشد .
در احادیث منقول از حضرت محمد(ص)، شرط تفاهم و همدلی و هم چنین فراهم آوردن زمینهی رشد شخصیت کودکان، رفتن اولیا و بزرگ ترها در قالب شخصیت کودکان است . رسول اکرم (ص) میفرماید: «آن کس که نزد او کودکی است باید در پرورش وی کودکانه رفتار نماید». در همین مورد حضرت علی(ع) فرموده است: «کسی که کودکی دارد باید در راه تربیت او خود را تا حد طفولیت تنزل دهد» (وسایل، جلد پنجم، ص 126، به نقل از فلسفی 1353).
نحوهی برخورد پیامبر اسلام(ص) با کودکان از ظرافت، دقت و روشنی ویژهای برخوردار بود. رسول اکرم(ص) در حساس ترین لحظات زندگی خود و با همهی گرفتاریهایی که در صدر اسلام با آن روبه رو بود، رفتاری پیامبرانه را به کودکان میآموخت. آن گاه که به نماز جماعت میایستاد، نوهی گرامیاش که دوران طفولیت و خردسالی را سپری میکرد، به خود اجازه میداد که بر گُردهی برگزیدهی خدا سوار شود و پیامبر اکرم(ص) در مقابل این طفل خردسال چنان حلم و بردباری و خضوعی نشان میداد و تکریم میکرد که اطرافیان را به تعجب وامیداشت. علاوه بر آن کودکانِ مدینه در برخورد با پیامبر به خود جرأت میدادند و از آن حضرت میخواستند که با آنها به بازی بپردازد و نبی اکرم(ص) به خواست آنها جوابی مثبت و منطقی میداد (مقدم و ترکمان 1375).
علاوه بر مطالبی که پیشوایان دین در مورد تربیت کودکان فرموده اند، دانشمندان اسلامینیز برنامههایی را برای این دوره ارائه داده اند: ابوعلی سینا، حکیم و دانشمند ایرانی، معتقد است که اطفال تا شش سالگی از تمایلات خود پیروی میکنند و بر اولیای طفل است که همواره آنها را از آن چه به آن تمایل دارند محروم نکنند و آن چه را باعث محدود شدن کودکان میشود، بر او تحمیل ننمایند. بوعلی، سلب آزادی و جلوگیری از جنب وجوش و بازی کودکان را زمینهای برای افسردگی آنها میداند.
اسلام برای کودک در این مرحله از زندگی، «آزادی و آمریت» را توصیه میکند و والدین را موظف میکند تا از برآوردن درخواستهای مشروع کودکان سرباز نزده و به این فرمان روایی کودک احترام بگذارند .
یکی از هدفهای اساسی در تربیت کودکان، پرورش عاطفی آنهاست. منظور از عاطفه در این بحث، استعداد و گرایش فطری و درونی است که پشتوانهی «دیگر خواهی» در انسان است. بر اساس این استعداد فطری، انسان قادر است گرایشی درونی بر اساس مهر و محبت نسبت به همنوع خود پیدا کند و از این راه، با او پیوند قلبی و انس و الفت بیابد. استعداد عاطفی در انسان سبب رشد بسیاری از کمالات در او میشود. این کمالات شامل امتیازاتی است که بر اساس «دیگرخواهی» در انسان به وجود میآید مانند محبت و دوستی، فداکاری و از خودگذشتگی، عفو و گذشت، بذل و بخشش، همیاری و همکاری، دلسوزی و غمگساری و به طور کلی مقدم داشتن دیگران بر خود. بیوفایی، فراموشکاری، قدرنشناسی، احترام به هنگام نیاز و بیاعتنایی در هنگام بینیازی، خشونت و بیرحمی، تنها به فکر خود بودن و از دیگران بیخبر ماندن، و غیره همه و همه نقایص روحی و اخلاقی مهمیهستند که ریشه در فقر عاطفی دارند. از اینجا میتوان دریافت که تربیت عاطفی انسان تا چه اندازه در سلامت روحی و بهبود روابط اجتماعی و بالابردن سطح کیفی زندگی موثر است تا آنجا که: خلاء عاطفی در زندگی انسان را با هیچ چیز دیگر نمیتوان جبران کرد. خانواده اولین و اساسیترین کانونی است که باید عاطفهی انسانی را در کودکان پرورش دهد. هنگام تولد، عاطفه مانند بذری است که باید در محیط مساعد به رشد و نمو بپردازد.
قدرنشناسی، احترام به هنگام نیاز و بیاعتنایی در هنگام بینیازی، خشونت و بیرحمی، تنها به فکر خود بودن و از دیگران بیخبر ماندن، و غیره همه و همه نقایص روحی و اخلاقی مهمیهستند که ریشه در فقر عاطفی دارند
به بیانی دیگر، عاطفه در همان آغاز، حالت بالفعل ندارد و به صورت یک صفت در وجود طفل فعال نیست بلکه باید همراه با سایر ابعاد فطرت، کمکم و با فراهم آمدن شرایط مساعد، از قوه به فعل در آید و شکوفا شود. لذا اگر خانواده شرایط لازم برای شکوفایی این بعد از فطرت طفل را نداشته باشد، یعنی محیط خانواده از نظر عاطفی ضعیف باشد، پرورش عاطفی طفل با مشکل روبرو میشود. فرزندان در خانوادههای به هم ریخته که از جهت عاطفی وضعیتی مطلوب ندارند یا خانوادههایی که به اندازهی کافی به کودکان خود نمیرسند یا تربیت فرزند را به شبانه روزیها میسپارند. همچنین کودکانی که در پرورشگاهها بزرگ میشوند، چون از تربیت عاطفی مناسبی برخوردار نمیشوند با مشکلات زیادی روبرو میشوند و رشد روانی آنها به صورت مطلوب انجام نمیگیرد.
بیتردید یکی از مهمترین نقشهای خانواده، پرورش عاطفی کودکان است که برای آن جایگزینی نمیتوان یافت. مهر و عطوفتی که از سوی مادر و بستگان نزدیک دیگر از قبیل پدر و خواهر و برادر و بخصوص مادر نثار کودک میشود قدر مسلّم از هیچ کس دیگر نمیتواند دریافت کند. هیچ دایه و پرستاری قادر نیست نقش طبیعی یک مادر را در زندگی طفل بازی کند و جای خالیش را پر کند. زمانی که مادر با هیجان عاطفی طفل را در آغوش خود میفشارد و به او شیر میدهد یا زمانی که به زبان کودکانه و با تمام وجود با فرزند خود سخن میگوید و برق عشق و محبت از چشمان او جستن میکند و تا اعماق وجود طفل نفوذ میکند، هنگامیکه مادر، فرزند خود را شب هنگام در کنار خود پناه میدهد و او را نوازش میکند و غیره، در تمامیاین حالات، مادر شیرینی محبت را به طفل خردسال خود میچشاند و گرمای عشق و عاطفه را به ذره ذرهی وجود او میرساند.
و همین گرمای مطبوع عشق و محبت است که بذرهای عاطفه را در وجود کودک میپروراند و او را با اکسیر عشق و کیمیای محبت آشنا میکند. کودکانی که این نیروی معنوی را از خانواده نمیگیرند قادر به پرورش عاطفی خود نمیشوند. بررسیهای به عمل آمده بر روی کودکانی که در پرورشگاهها بزرگ میشوند یا به علت جنگ یا متلاشی شدن خانواده و یا به هر علت دیگر دور از خانواده بزرگ میشوند نشان میدهد که این گونه کودکان با وجود رسیدگیها و مراقبتهای بسیار، از یک خلا عاطفی شدید رنج میبرند. متاسفانه وضع رایج در کشورهای صنعتی، این موقعیت نامطلوب را در حد بسیار وسیعی گسترش داده است. بسیاری از مادران به علت گرفتاریهای شغلی یا برای فرار از زحمت بچهداری، کودکان خود را به شبانه روزیها میسپارند. این گونه شبانهروزیهای مجهز را میتوان «دار الایتام جوامع صنعتی» نامید در این مراکز، کودکان معصوم مانند دستگاهی مکانیکی و بدون سرمایهی اولیهی عاطفی، پرورش مییابند.
عاطفه در همان آغاز، حالت بالفعل ندارد و به صورت یک صفت در وجود طفل فعال نیست بلکه باید همراه با سایر ابعاد فطرت، کمکم و با فراهم آمدن شرایط مساعد، از قوه به فعل در آید
روش رایج دیگر در کشورهای غربی که فرزندان در سنین نوجوانی خانواده را ترک میگویند و به دنبال کار و زندگی خود میروند، خود بیانگر بیرمقی خانواده از نظر عاطفی است. همهی این نشانهها از یک فقر عاطفی گسترده در جوامع غربی حکایت میکند. این فقر عاطفی، مشکلات فردی و اجتماعی زیادی با خود به همراه میآورد. برخورداری از پیوندهای عاطفی عمیق با خانواده، در تسکین اضطرابهای روحی و دست یافتن به آرامش روانی بسیار موثر است و تردیدی نیست که اضطرابهای روحی و ناآرامیهای روانی از موثرترین عوامل پناه بردن به مواد مخدر است. همین طور است سایر بزهکاریها و انحراف اخلاقی و اجتماعی و نیز بیماریهای روانی، افسردگی و غیره که در یک تحلیل دقیق غالباً ریشه در کمبود عاطفی دارند. نگهداری حیواناتی از قبیل سگ و گربه و امثال آن در خانهها و پناه بردن به این حیوانات زبان بسته در کشورهای غربی و صرف هزینههای سرسامآور برای این منظور، در واقع اقدامیبرای پر کردن خلا عاطفی موجود است.
نقش پرورش تفکر در تعمیق رفتارهای تربیتی کودکان
پرورش تقکر و بهینه سازی رفتارها و منشهای انسانی، از جمله اموری است که پیشینهای به وسعت تاریخ دارد . شاید به همین دلیل است که« امروزه هدف از تعلیم و تربیت را تنها انتقال میراث فرهنگی و تجارب بشری به نسل جدید در نظرنمیگیرند بلکه رسالت آن را ایجاد تغییرات مطلوب در نگرشها، شناختها ودر نهایت رفتار انسانها میدانند. بی تردید در این راستا نظام تعلیم و تربیت کشور میتواند با الهام گرفتا از رهنمودهای گران مایه قرآن کریم، پیامبر اعظم، ائمه اطهار(ع) و هنچنین بهره مندی از نقطه نظرات ارزشمند امام راحل، مقام معظم رهبری و دیگر بزرگان و صاحب نظران تعلیم و تربیت و اجرای برنامههای آموزشی و تربیتی کوتاه، میان و بلند مدت، بسترهای مناسب در زمینهی پرورش تفکر و تعمیق رفتارهای تربیتی کودکان را فراهم سازد .
به طور کلی اقسام تربیت از دیدگاه اسلام به دو دسته تقسیم میشود 1- تربیت تکوینی 2- تربیت تشریعی . ضمن اینکه تربیت نیازمند عواملی همچون : وجودمربی، قابلیت تربیت شونده، مبارزه با آفات تربیت و انتخاب الگو میباشد. علاوه بر این اسلام معتقد است، نهم ترین مربیهای بشر، به ترتیب الویت عبارتند از : خداوند متعال، پیامبران، ائمه اطهار، علما و دانشمندان باتقوا و...، ضمن اینکه این نکته را خاطر نشان میسازد که انسان، هرگز نباید به گونهای رفتار
کندکه مربی از او جداشود. زیرا جداشدن مربی از متربی، برابر است با نابودی متربی.
از دیدگاه مبین دین اسلام، اولین مطلبی که در تربیت انسان باید مورد توجه و تأکید قرارگیرد، موضوع «پرورش تفکر» است. لذا به نظرمیرسد آنچه در باب تفکر و اندیشیدن آمده، بیش از آن چه میباشد که در باب تعلم ذکر شده است. زیرا از طریق پرورش تفکر، گذشته از نتایج حاصله آن برای آدمی، خود تفکر نیز به شایستگی رشد مییابد.
غذایی که میخوریم ...
لقمه حلال یکی از بایدها برای سعادتمندی و تربیت صحیح است . در تعریف رایج میگویند کسب حلال به نوعی از فعالیت اقتصادی گفته میشود در چارچوب قوانین اسلامیو شرعی انجام میشود و مهم ترین خصوصیت آن، نفع خود انسان چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی و از طرفی رعایت کردن حق الناس است. این سخن گرچه به آسانی گفته میشود، اما در مقام عمل بسار سخت است؛ تا جایی که در بعضی روایات، ائمه طاهرین (ع) گاهی تلاش برای بدست آوردن روزی حلال را از شمشیر زدن در میدان جنگ سخت تر شمرده اند.
به طور کلی اسلام با کسب و کار و فعالیتهای صحیح اقتصادی، موافق است و حتی به آن سفارش اکید میکند، اما در مقابل، ما را از نزدیک شدن به مال حرام و شبه ناک، به شدت نهی کرده است . امام پنجم (ع) در این باره میفرماید :
«پاک شدن از همهی گناهان سخت است و سخت ترین آنها، پاک شدن از گناهی است که گوشت و پوست از آن روییده باشد.
رسول اکرم (ص) کسی را که در راه تحصیل و بدست آوردن روزی برای خانواده کوشش میکند، به مجاهد در راه خدا تشبیه میکند. درمقابل، ازبی کاری و سربار جامعه بودن نهی میشویم؛ در این زمینه، «مفضل بن عمر» از حضرت صادق (ع) نقل میکند که ایشان فرموده اند:«سربار جامعه نباشید» .
بنابر اصل علیت، غذای حرام بر روح و روان بسیار تأثیرگذار است و این تأثیر بر روان فرزند، به هیچ وجه قابل انکار نیست.
روشهای تربیت دینی
مقصود از روشها فنون و شیوهها و راهکارهای جزئی است که اهداف آموزش را به ثمر میرساند. برخی از این روشها عبارت اند از:
1ـ روش غیر مستقیم:
نتایج استفاده از روشهای غیر مستقیم بسیار مفیدتر از روش مستقیم است؛ زیرا در روش مستقیم تذکرات زیاد و متوالی سبب لجاجت و مقاومت منفی میشود و بیان ایرادات و نصیحتها حساسات کودک را جریحه دار میکند . علاوه بر این، احساس غرور و خودخواهی و احساس خفت ناشی از پذیرش خطا سبب مقاومت روحی میشود.
روش الگویی و روش استفاده از مثال و قصه گویی و نمایش و یادآوری نعمات الهی از جمله روشهای غیر مستقیم است.
2ـ استفاده از روشهای فعال:
در این روش، مشارکت کودکان مد نظر است و تأثیر عمقی بر جای میگذارد. فعالیت گروهی بچهها و واگذاری مسئولیت به ایشان و وضع قوانین توسط آنها و نظارت و قضاوتشان در مورد افراد خاطی از موارد مهم و مؤثر است.
3ـ روش تربیت تلقینی:
تلقین مثبت به خود و دیگران از روشهای مورد استفاده در تربیت اسلامیاست . حضرت امام خمینی (ره) در این مورد میفرمایند : یکی از چیزهای مفید برای انسان تلقین است ... مطلبی که باید در نفس انسان تأثیر بکند با تلقینات و تکرارها بیشتر در نفس انسان نقش پیدا میکند؛ به همین سبب، اگر استفاده از روش تلقین در تعلم و تربیت به صورت منفی و تحمیلی نباشد، بلکه به شیوه مثبت و آگاهانه و آزادانه انجام پذیرد، بسیار مطلوب و مؤثر خواهد بود.
شیوه آموزش برخی از مفاهیم دینی:
مفهوم دین : در سالهای اول دبستان، از پرداختن به معنا و مفهوم واژه دین باید اجتناب کرد، زیرا کودکان در این دوره علاقهای به طرح این مباحث ندارند؛ و فقط باید به تعریف سادهای بسنده کرد .
مفهوم دعا : در مورد دعا، باید چند نکته را در نظر داشت : دعاها باید با سن و حوزه درک کودک متناسب باشد تا لذت بیشتری ببرد، مانند دعاهای کوتاه و دسته جمعی (سرود و مناجات) که در روح کودکان مؤثر است . دیگر اینکه دعاها را باید هر چند وقت یک بار عوض کرد تا تازگی و تأثیر داشته باشد.
در ضمن، باید عوامل استجابت دعا را برای کودکان بیان کرد تا شبهه ایجاد نشود که چرا دعایشان مستجاب نمیشود.
مفهوم نماز : زمینه نماز در روح پاک کودکان و فطرت سلیم آنها موجود است و باید آن را باور کنیم . از سنین نخست دبستان، باید کودکان را بتدریج با نماز آشنا کرد و آنها را به نماز خواندن تشویق و ترغیب کرد . قبل از تعلیم، باید مفهوم خدا و دعا را برای کودک تبیین کرد و علت نماز خواندن را نیز برای وی توضیح داد. برای این کار، میتوان از آموزشهای ساده استفاده کرد. البته پرداختن به آموزش برخی از مفاهیم دینی شیوههای خاص خود را دارد که باید نظم خاصی داشته باشد. آموزش اصول دین و دلایل سادهای برای آنها و پرداختن به خداشناسی و معاد و وقوع و ضرورت آن و نبوت و نیاز انسان به آن از عوامل مهم در علاقه مند کردن کودک به خدا و پیامبران و امامان است.
نتیجه:
- هرچه والدین و معلم یا مربی که تربیت یا قسمتی از تربیت کودک را بر عهده دارند با ویژگیهای کودکان و نکات روانشناسی و تربیتی آنان آشناتر باشند در امر آموزش موفقترند.
- شیوههای آموزش باید اصولی و علمیکاربردی باشد . در آموزش مفاهیم دینی، باید عوامل تأثیر گذار را شناخت و آنها را در راستای بهتر شدن امر آموزش جهت داد و از سخنان معصومان (علیهم السلام ) بهره جست؛ زیرا اگر دیر شود، قلب او به چیزهای دیگر مشغول و سخت میشود و دیگر تربیت او امکان پذیر نمیشود، یا بسیار مشکل و کم اثر میشود .
- الگوهای رفتاری کودک باید در درجه اول خودشان مسائل اخلاقی و دینی را رعایت کنند؛ زیرا کودکان الگو پذیران خوبی اند و به طور معمول از پدر و مادر خود الگو میگیرند .
- در آموزش، بیشتر باید از روشهای غیر مستقیم استفاده کرد تا سبب مقاومت روحی در کودک نشود؛ روشهای فعال نیز بسیار مؤثر است.
در رابطه با چگونگى آموزش مفاهیم دینى به کودکان اختلافنظرهایى وجود دارد. گروهى معتقدند پیش از بلوغ نباید به کودک آموزش دینى داد و گروهى عکس این نظر را معتقدند. از نظر اسلام، به ویژه براساس سیره و رهنمودهاى معصومان علیهمالسلام ، آموزش مفاهیم دینى از هنگام تولد شروع مىشود و آموزش در دوره کودکى پایه و اساس در دورههاى دیگر است.(2) از طرفى، آموزش صحیح و مؤثر بدون در نظر گرفتن توانایى ذهنى کودک مطلوب نیست و ممکن است کودک را نسبت به یادگیرى دلسرد و یا در یادگیرى او اختلال ایجاد نماید. از اینرو، آموزش مفاهیم دینى به کودکان گرچه امرى بسیار مقدس و والا است، اما موفقیت درآن، در گرو آگاهى و شناخت اصول و روشهاى آموزشى متناسب با آن است. به فرموده امام امیرالمؤمنین علیهالسلام هیچ حرکتى نیست مگر اینکه انسان در به انجام رساندن آن نیاز به شناخت و آگاهى دارد: «ما مِن حَرَکة اِلاَّ وَ اَنتَ مُحتاجٌ فیها الى مَعرِفَه.»(3)
آموزش مفاهیم دینى نیز مانند هر علم دیگرى نیاز به شناسایى و به کارگیرى اصول و روشهاى صحیح، کارآمد و مؤثر دارد. بنابراین، همانگونه که شناخت خصوصیات و توانایىهاى کودکان در بهینهسازى آموزش مفاهیم دینى امرى مسلم است، شناخت اصول و روشهاى مربوط به آموزش مفاهیم دینى کودکان دبستانى نیز ضرورت دارد. بدین ترتیب، اگر آموزش مفاهیم دینى کودکان بدون توجه به اصول و روشهاى صحیح آموزشى انجام پذیرد، مصداق این سخن امام صادق علیهالسلام خواهد بودکه: «اَلعامِلُ عَلى غَیرِ بَصیَرة کَالسَّائِرِ عَلَى غَیرِ الطَّریقِ لایَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ الاَّ بُعدا»؛(4) کسى که بدون بصیرت دست به انجام کارى مىزند، مانند رونده در بیراههاى است که هرچه سرعتش بیشتر باشد، از مقصد دورتر خواهد شد.
بنابراین، آنچه باید بدان توجه داشت و این نوشته نیز درپى آن مىباشد، این است که درک و برداشت کودک از مفاهیم دینى با بزرگسالان یکسان نیست؛ آنان در حد ظرفیت ذهنى خود مطالب دینى را مىفهمند و برآن اساس، جهانبینى خود را مىسازند. با توجه به سخن رسول گرامى اسلام صلىاللهعلیهوآله که فرمود: «ما پیامبران موظفیم با هرکس مطابق درک و فهم او صحبت کنیم»،(5) اگر آموزش مفاهیم دینى براى دانشآموزان دوره ابتدایى به گونهاى حساب شده صورت نگیرد، نه تنها از تأثیرات سازندهاى برخوردار نمىگردد، بلکه مىتواند پیامدهاى زیانبارى به دنبال داشته باشد. از اینرو، هدف اصلى این مقاله دستیابى به اصول وروشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان با مرورى بر آیات و روایات اسلامى، نظرات دانشمندان تعلیم و تربیت و نیز اندیشمندان اسلامى است.
کدام روش کارآمدتر است؟
الف. پیشنهادهاى نظرى
1. به دلیل آنکه نظام آموزشى در دین اسلام داراى عناصر مهم و اساسى همچون مبانى، اصول و روشهاى آموزشى است، این پژوهش تنها گام مقدماتى در ارائه اصول و روشهاى آموزش مفاهیم اعتقادى اسلام به کودکان دبستانى بود که مورد بررسى قرار گرفت. از اینرو، پیشنهاد مىشود مبانى و اهداف نظام آموزشى در اسلام در پژوهشى جداگانه دنبال شود.
2. در این پژوهش، اصول و روشهاى آموزش مفاهیم دینى به کودکان دوره دبستانى مورد بحث و بررسى قرار گرفت. پیشنهاد مىشود شبیه چنین پژوهشى در مقاطع مختلف تحصیلى (دوره راهنمایى و دبیرستان) نیز به عنوان مکمل انجام گیرد.
3. انجام پژوهشهاى میدانى گسترده و در سطح وسیع با عنوان «بررسى توانایىهاى شناختى و عاطفى کودکان در آموزش اصول اعتقادى اسلام» مىتواند موضوع پژوهشهاى دیگرى قرار گیرد که کاملکننده این پژوهش باشد.
ب. پیشنهادهاى کاربردى
1. به دلیل آنکه در آموزش مفاهیم دینى به کودکان دوره ابتدایى، معلم نقش اصلى و اساسى دارد، معلّمان دینى باید علاوه بر آگاهى صحیح از دین اسلام و التزام عملى به ارزشهاى اسلامى، با ویژگىهاى شناختى، عاطفى و انگیزشى کودک که موضوع روانشناسى رشد کودک است آشنا باشند تا بتوانند معارف اسلامى، به ویژه مفاهیم اعتقادى را به نحوى مؤثر به کودکان آموزش دهند.
2. نظر به ویژگىهاى رشد روانى در این دوره، طرح جنبههاى استدلالى معارف اعتقادى به کودکان دبستانى کار درستى نیست و شایسته است آموزگاران در آموزش مفاهیم دینى و اعتقادى بیشتر پىآمدهاى دنیایى و آخرتى اعتقادات اسلامى را با استفاده از اصول و روشهاى آموزشى مناسب این دوره مورد توجه و گوشزد قرار دهند.
3. از آنجا که دانشآموزان در دوره ابتدایى، (به ویژه در سالهاى اول) با امور حس شدنى و ملموس سر و کار دارند، پیشنهاد مىشود معلمان دینى کودکان در تدریس و آموزش توحید، معاد و جلوههاى نظم و هدفمندى طبیعت، از ابزارهاى کمک آموزشى همچون عکس، اسلاید و فیلمهاى آموزشى استفاده نمایند.
4. براى حفظ نشاط و شادابى کودکان در آموزش مفاهیم دینى، پیشنهاد مىشود از شیوههاى تشویقى متناسب با روحیه کودکان، بجا و بموقع استفاده شود و از برخوردهاى تند و خشن پرهیز گردد.
منابع:
1- کفاشی، حسین، وحیدنیا، حسین ؛ نقش پرورش تفکر در تعمیق رفتارهای تربیتی کودکان ؛ مدارس کارامد، سال دوم- شماره دوم- شماره مسلسل 6
2- طباطبایی، سیدرضا ؛ غذایی که میخوریم ؛ شهرزاد، شماره12- مهر1388